پرويز براتي
فعاليت هنري افرا صفا دامنه وسيعي را در بر ميگيرد؛ از روزنامهنگاري و ترجمه تا نقاشي و هنرگرداني. اين روزها نمايشگاه انفرادي صفا با عنوان «روزهاي سگي 2020» در گالري آرتيفكت نيويورك در حال برگزاري است. اين نمايشگاه تا 25 دسامبر (5 دي) در اين گالري ادامه خواهد داشت و همين، بهانه ما شد براي گفتوگو با او.
«روزهاي سگي 2020» عنوان نمايشگاه جديدتان دلالتي واضح به وضعيت امروزمان و همهگيري كرونا و قرنطينه دارد. آيا ميتوان آثار اين نمايشگاه را نقاشيهاي آخرالزماني ناميد؟
نميتوانم بگويم آخرالزماني هستند؛ چون من اساسا فكر نميكنم كه كرونا آخرالزمان است. كوويد هم مثل طاعون و وبا در آخر خواهد رفت، اما قطعا نقطهعطفي در تاريخ معاصر است.
ولي بله اين نقاشيها به دوره اخير بيماري همهگير اشاره دارند اما درباره ابعاد گستردهتري از رفتارهاي انساني هم هستند. من در نقاشيهايم به ندرت انسانها را تصوير ميكنم اما كارهايم هميشه درباره آدمهاست. آنچه در اين مدت براي من جالب بود، بُعد رفتارشناسانه پديده كرونا بود؛ اينكه شيوه برخورد آدمها با يك بحران چگونه است و چه اندازه باهم فرق ميكند و اينكه هنگامي كه قوانين مرتبط با يك پديده در جامعه وجود ندارند انسانها چگونه خود را تطبيق ميدهند. شاهد اين بوديم كه در اثر يك امر ناشناخته در همه جاي جهان و حتي بسياري از كشورهاي پيشرفته و مرفه دنيا چه خوي و رفتار خشن عجيب و غريزياي در اثر ترس از انسانها سر زد. هنگامي كه نظم و روند عادي زندگي در اثر يك بحران كه تجربه قبلياي از آن نداريم به هم ميخورد نقابها بر ميافتند و چهرهاي از آدمها آشكار ميشود كه تا آن موقع هويدا نبوده است. نشان ميدهد كه انسانها را تنها قوانين در چارچوبهايي قرار داده است وگرنه ما همان موجودات غريزي هستيم و اين حرفهاي زيادي درباره تمدن بشري دارد. اين وجه از بحران كرونا در كنار اتفاقهاي ديگري كه رقم زد براي من بسيار عجيب بود و دلم ميخواست آن را ثبت كنم.
شباهتي ميان اين پديده و بيماري هاري در سگها ديدم. سگها حيواناتي بسيار دوستداشتني و باوفا و صميمي هستند كه حس دوست داشته شدن و علاقه را در ما ايجاد ميكنند و بهترين دوست انسانها هستند اما هنگامي كه بحراني مانند بيماري هاري به جانشان ميافتد خويي كاملا متفاوت از آنها بروز ميكند. غيرقابل پيشبيني و باعث وحشت ميشوند. از اين شباهت به شكل نمادين در كارهايم استفاده كردم.
«روزهاي سگي» اصطلاحي در زبان انگليسي به معني گرمترين روزهاي تابستان است. در گاهشمارهاي قديمي به روزهايي گفته ميشده كه صورت فلكي سگ در حالت درخشانتري قرار ميگرفته است و مردم در گذشته بر اين باور بودهاند كه اين حالت در ستارگان باعث رخوت و بيماري در انسانها و ديوانگي در حيوانات و سگها ميشود. من تلاش كردم از اين پيوندها استفاده كنم.
درباره آثار اين نمايشگاه بيشتر بگوييد؛ تكنيك و تعداد آثار و اينكه چه شد گالري آرتيفكت نيويورك را براي نمايش كارها انتخاب كرديد...
حقيقت اين است كه گالري آرتيفكت من را براي نمايش انتخاب كرد و اين قضيه مربوط به سه سال پيش و بعد از نمايشگاه اولم در تهران است. يكي از كيوريتورهاي مستقل كه با اين گالري كار ميكرد از راه وبسايت و صفحه اينستاگرام با كارهاي من آشنا شده بود و به ايشان توصيه كرده بود. من كار روي اين مجموعه را كمي بعد از شيوع كرونا يعني تقريبا يك سال پيش آغاز كردم. بنابراين خيلي زمان براي آزمون و خطا از نظر تكنيكي نداشتم. فقط ميخواستم آنچه در ذهن دارم را اجرا كنم تا از نظر رواني هم تخليه شوم. بنابراين تكنيك آثار رنگ اكريليك روي بوم است كه من احساس راحتي بيشتري با آن دارم. سايز آثار اصولا بايد طبق موضوع و تكنيك و توانايي هنرمند انتخاب شود، اما وقتي نمايش در يك گالري در خارج از كشور است عوامل خارجي بر انتخاب سايز اثر دارند چون شما بايد مسائل لجستيكي را هم در نظر بگيريد. همه كارهاي اين نمايشگاه به غير از يكي 100 در 70سانتيمتر هستند و يكي 60 در 70 سانتيمتر است. من اصولا در سايزهاي بسيار بزرگتري كار ميكنم. براي مثال الان براي مجموعه جديدم كاري در دست دارم كه 150 در 250 سانتيمتر است. اما در مورد اين نمايشگاه به دليل پيچيدگيهاي فرستادن آثار به آن سوي اقيانوس مجبور بودم در سايز كوچكتري كار كنم كه تجربه جديد و خوشايندي براي خودم بود. اما با اين وجود فكر كنم دوباره به سايزهاي بزرگ برگردم.
نمايشگاه به صورت مجازي برگزار شد؟
خير، با وجود همه دشواريها و اتفاقهايي كه در گذر از اين سه سال اتفاق افتاد اين نمايشگاه به صورت حضوري برقرار شد. هرچند به دليل كرونا افتتاحيه به آن صورت كه قرار بود برگزار نشود و ديدار از نمايشگاه هم تنها با وقت قبلي ممكن است اما خيلي خوشحالم كه اين نمايشگاه در شرايطي برگزار شد كه شهر نيويورك در حالت بهتري از نظر همهگيري است و بازديدكنندهها ميتوانند كارها را از نزديك ببينند. چون تجربه نمايشگاه آنلاين اصلا نميتواند جايگزين حضور فيزيكي در گالري باشد.
از تلخيهاي كرونا هر چه بگوييم كم گفتهايم؛ با اين حال به نظر ميرسد زيستن امروز ما را ميتوان نوعي اتحاد در مقابل فاجعه دانست كه قطعا يكي از مصاديق آن بازشدن پاي آثار هنري به خانههاي مردم است. نگاهتان به اين موضوع چگونه است؟
نميدانم كرونا تا چه حد ميتواند براي ما اتحاد بياورد. نگاه من به اين موضوع كمي تلخ است. هرچند لحظههاي زيبا و تاثيرگذاري از فداكاريهاي بيحد كادر پزشكي در نگهداري از بيماران و توليد واكسن ميبينيم اما در برابر حجم تفرقهاي كه مشاهده ميكنيم ناچيز است. من در عموم جامعه اتحادي در برابر اين فاجعه نميبينم كه بسيار تاسفبرانگيز است. اگر جوامع در خودشان و با يكديگر متحد بودند هرگز كار به اينجا نميكشيد. وضعيت هنر هم بسيار بد و غير واقعي است اگر غير از اين را بگوييم. هنر يكي از اولين عرصههاييست كه در هر بحراني آسيب ميبيند و از بين ميرود چون نيازي كه ما به هنر داريم يك نياز حياتي نيست، يك نياز فرهنگي است. به اين معني كه ما بدون هنر زندگيمان تلخ ميشود اما از بين نميرويم.
اگر منظور از باز شدن پاي هنر به خانههاي مردم باشد من فكر نميكنم كه اين بحران باعث خريد بيشتر آثار هنري شده باشد. حتي فكر ميكنم خريد آثار را با چالشهاي بيشتري هم روبهرو كرده چون بيشتر خريداران آثار هنري دوست دارند آن را از نزديك تجربه كنند. اما كرونا باعث شد كه تدابير بيشتري براي دسترسي بهتر به هنر مهيا شود. به ويژه در كشورهايي كه بودجههاي بالاتر و دولتي براي هنر و فرهنگ دارند امكان بازديد از موزهها و گالريها به صورت مجازي و حتي لذت بردن از اپراها و بالهها به صورت رايگان فراهم شد كه عاليست و گامي مهم در دسترسپذيرتر كردن هنر است.
سالها تلاش بسياري از هنرمندان و نهادها دسترسي آزاد و همگاني و بدون تبعيض به هنر بوده كه حال كرونا كاتاليزور اين حركت شده است. اما هنوز زود است كه مردم به اين شيوه عادت كنند و اميدوارم پيش از اينكه عادت كنيم تلاش دانشمندان به بار بنشيند و واكسني بيايد و اين سختي تمام شود. چون لذت هنر در اين است كه با هم تجربهاش كنيم.
از فعاليتهايتان در دوران قرنطينه بگوييد و البته از دشواريهاي كار كردن در اين دوران...
من به فعاليتهاي عادي خودم يعني نقاشي كردن و ترجمه مشغولم اما اعتراف ميكنم كه ادامه دادن دشوار است. هنر و فرهنگ در برابر جان مردم كه از دست ميرود واقعا بياهميت است. دشوار است كه صبح از خواب بلند شويم و به فعاليتهايي بپردازيم كه حياتي نيستند و معلوم نيست كي دوباره اهميت خود را باز يابند. اما از طرف ديگر هنر تنفسي از سختي زندگي است و كار من و امثال من هم اين است كه اين تنفس را ايجاد كنيم. براي ما در ايران كه شرايط دوچندان دشوار است. علاوه بر شرايط دشوار اقتصادي كه حتي خريد مواد اوليه را بسيار گران كرده است، تحريمهاي شديد هم هر حركتي را بهشدت دشوار و فرساينده ميكند. ادامه دادن به كار فرهنگي در دوره بحران باور راسخ ميخواهد.
شما پيش از اين دوره هنرگرداني را گذراندهايد. درباره اين دوره بيشتر بگوييد.
بله من در مدرسه كيوريتوريال (يا هنرگرداني) ونيز يك دوره تابستاني گذراندم. بر خلاف برنامههاي مستر اين رشته كه در دانشگاهها تشكيل ميشود اين دوره رويكردي كاربردي دارد و چون در حاشيه دوسالانه ونيز تشكيل ميشود امكانات خوبي را پيش روي هنرجويان ميگذارد. اين دوره به من اين فرصت را داد تا با افرادي از دور تا دور جهان آشنا شوم و مهمتر از آن ديد تازهاي از هنر به من داد.
من متوجه شدم كه برخلاف چيزي كه تصور ميكردم هنر ايران در برابر جهان عقب نيست. شايد بهترينهاي جهان دستنيافتني به نظر برسند اما هنرمندان ايران در جريان كلي هنر جهان جايگاه خوبي دارند و بايد بيشتر خودمان را تحويل بگيريم.
بعد از اين دوره من فرصت اين را داشتم كه به همراه چند كيوريتور ديگر نمايشگاهي را در گالري A Plus A ونيز برگزار كنم. موضوع اين نمايشگاه ريشهها بود. تجربه فوقالعادهاي بود چون نشان داد برداشت هر فرد و هر جامعه و گروه از آنچه ريشههاي خود ميدانيم تا چه اندازه متفاوت است.
اميدوارم روزي بتوانم در ايران هم نمايشگاهي با اين موضوع برگزار كنم.
از ديد شما شرايط هنرگرداني در ايران چگونه است؟
به نظر من شرايط پريشاني دارد كه البته طبيعياست. نمايشگاه گرداني براي ما يك مفهوم وارداتي است و پيشينهاي ارگانيك در كشور و فرهنگ ما نداشته است. درست مثل مفهوم موزه. تا جا بيفتد طول ميكشد و ما در دوره آزمون و خطا هستيم. همانطور كه انتظار ميرود تجربههاي خوب و بدي كردهايم. تجربههايي داشتهايم كه بيجهت نام كيوريتوري بر آنها گذاشتهايم و تجربههايي هم داشتهايم كه از نمونههاي موفق كيوريتوري بودهاند.
از كتابهايي كه ترجمه و منتشر كردهايد برايمان بگوييد.
كتاب اولي كه ترجمه كردهام با نام «الفباي هنر امروز» از طرف نشر نظر به چاپ رسيد و من را بسيار به ماجراي كيوريتوري علاقهمند كرد. اين كتاب كه نوشته ينس هوفمن يكي از كيوريتورهاي برجسته جهان است نگاهي ديگر به هنر را مطرح ميكند و اتفاقا براي ما كه تجربه كوتاهتري در هنرگرداني داريم ميتواند جالب باشد.
كتاب دوم به نام كيوريتورباوري را به پيشنهاد ناشر ترجمه كردم و به نظر من كتاب بسيار خوبي براي علاقهمندان به كيوريتوري است؛ چون نگاهي مخالف به جريانِ مهم شمردن كيوريتور را مطرح ميكند و تحقيق جالبي در مورد رويكرد جهان به زندگي، اقتصاد و هنر است.
و كتاب سوم كه نسبتا به تازگي به چاپ رسيده به نام «چه كسي از هنر معاصر ميترسد؟» موضوعهاي جهان هنر را دستهبندي كرده و برايشان تعاريف و نمونههاي مناسبي آورده است. اين كتاب به پرسشهايي كه در ذهن ما در رابطه با هنر معاصر شكل ميگيرد پاسخ داده است.
نميدانم كرونا تا چه حد ميتواند براي ما اتحاد بياورد. نگاه من به اين موضوع كمي تلخ است. هرچند لحظههاي زيبا و تاثيرگذاري از فداكاريهاي بيحد كادر پزشكي در نگهداري از بيماران و توليد واكسن ميبينيم اما در برابر حجم تفرقهاي كه مشاهده ميكنيم ناچيز است. من در عموم جامعه اتحادي در برابر اين فاجعه نميبينم كه بسيار تاسفبرانگيز است. اگر جوامع در خودشان و با يكديگر متحد بودند هرگز كار به اينجا نميكشيد. وضعيت هنر هم بسيار بد و غير واقعي است اگر غير از اين را بگوييم. هنر يكي از اولين عرصههاييست كه در هر بحراني آسيب ميبيند و از بين ميرود چون نيازي كه ما به هنر داريم يك نياز حياتي نيست، يك نياز فرهنگي است. به اين معني كه ما بدون هنر زندگيمان تلخ ميشود اما از بين نميرويم.